درد بی خوابی!
ساعت 5:30 صبح... زهرا زهرا پاشو نمازتو بخون... از خواب ناز بیدار میشم.وضو می گیرم.چشمام درست حسابی باز نمیشه.فقط شانس میارم که تو نماز شک بین رکعت اول و دوم نمی کنم!!همزمان که سلام نماز رو میدم به سمت تخت متمایل میشم و ولو میشم رو تخت.صدای نفس بلند هادی نشون میده که خوابش برده.چشمامو می بندم... "چرا فلانی تو کار من دخالت می کنه؟...چرا من به فلانی حرفامو میگم میره به فلانی میگه؟...اگه فلانی بی احترامی کنه منم متقابل عمل می کنم..." واااااای چقدر فکر و خیال میاد به سرم.خواب از سرم می پره.هر 5 دقیقه چشمامو باز می کنم و ساعت رو می بینم.آخرین بار یه ربع به هفت رو دیدم.انگار خوابم برد.آلارم مزخرف موبایل نشون ...